تــــو خاص نبودی گلم......
احساس من به تــــو......
خاص بود......!!!!

امشب از آن شبهایی است که دلم هوای آغوشش را کرده

................اما

افسوس که جز زانوهای بغل کرده ام مهمان دیگری ندارم

چقدر سخته شبا با اشک به یاد کسی بخوابی اما اون با لبخند به یکی دیگه فکر کنه......!

وقتی داشتی میرفتی گفتی:دیگه هیچکسی رو مثل من نمیتونی پیدا کنی...

توی دلم گفتم:اتفاقا خوبیش همینه....

باید مغرور بود و دور از دسترس....

باید مبهم بود و سرسنگین ...

خاکی که باشی آسفالتت میکنن و از روت رد میشن....

انقدر مرا سرد کرد از خودش.....

ازعشق......

که به جای دلبستن یخ زده ام.....

بهترین لذت دنیا وقتی است که موقعه رفتن نرود..........

کاش میدانستم چه کسی این سرنوشت را برایم بافته.....

تا به او میگفتم یقه را آنقدر تنگ بافته ای که حتی نمیتوانم بغض هایم را فرو ببرم.....

از من جدا شد و گفت:کار خدا بود .....

مانده ام مگر خدای او خدای من نبود....!!!!!!

گفتم بیـــــــــا

گفت پاهایـم یــــــخ زده

و من سوختــــــم بپایش

گـــــــــرم شد

رفت به سوی دیگری ...

آغوش کسی را دوست دارم که بوی بی کسی بدهد نه هر کسی.......

میدونی بهشت کجاست؟

فضای چند وجب در چند وجب....

بین بازوهای کسیکه دوسش داری....

دوستت دارم هایی هست که میدونی دروغه...

ولی قلبت واسه باورش به عقلت التماس میکنه......

بهترین لباسی که میتواند یک زن را بپوشاند......

بازوان مردی است که عاشقانه دوستش دارد.....

چقدر دلتنگ سکوتی هستم که مجبور به نگاه کردن در چشمانش شد...دلم تنگه واسه زل زدن تو چشای مشکیش............

به سلامتی لبخندی که بهت کمک میکنه برای همه توضیح ندی حال داغونتو........!!

ای مترسک دستهایت را انقدر باز نکن......

اینجا کسی نیست که تو را در آغوش گیرد

توان ایستادگی همیشه تنهاییست.......

سکوت......

و دیگر هیچ نمیگویم.........!

که این بزرگترین اعتراض دل من است

به تو......

سکوت را دوست دارم

به خاطر ابهت بی پایانش.......

خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من.....

ور نه این دنیا که ما دیدیم ختدیدن نداشت........

از من جدا شد و گفت:کار خدا بود..........

مانده ام مگر خدای او خدای من نبود..........

جــزایــی بـالاتــر از ایــن نیسـت كـه بـه كسـی یـا چیـزی كـهنیسـت ، دلــღــღــღــ ببنــدی ....!!!

با تو نیستم

تو نخوان

با خودم زمزمه میکنم
.
.
من خوبم ....من آرامم......من قول داده ام

فقط کمی

تو را کم اورده ام......

باید بازیگر شوم ،

آرامش را بازی کنم ...

باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم ...

باز باید مواظب اشک هایم باشم ...

باز همان تظاهر همیشگی : " خوبم

نمی دانم.....

چرا، کجا، تا کی ، برای چه.....

 ولی رفتی.......

بی آنکه به فکر غربت چشمان من باشی........

آتشی که عشق روشن می کند بسیار بیشتر از سردی وخاموشی ای است که تنفر به بار می آورد.......
و من هرگز.....

نمی توانم کسی را که به او لبخند نزده ام از ته دل دوست داشته باشم......

همیشه در حالیكه

یه عالمه حرف بیخ گلوت چسبیده...!

یه عالمه اشک توی چشاته!

یه عالمه حسرت توی دلت تلنبار شده...

باید بگی:خب...خداحافظ ...!

خداحافظ...!!!!

بـعضی حـــَـرفـا رو نــِمی شه
گـفتــ ….بـایـد خــورد

ولـــــی

بـعضی حــَـرفـارو نــه می شه گفت ..نـه می شه خــورد

می مـــونه ســـرِ دل

می شه دل تــــــَـــــنــــگـــــــــــــــی

می شه بـــُــــــــــغــــض

می شه ســکوت

چقدر غریب !…

هیچکس انگار هوای هیچکس رانمیکند!

یخ کرده زمین ازبی هوایی.......

چقدر غریب !…

هیچکس انگار هوای هیچکس رانمیکند!

یخ کرده زمین ازبی هوایی.......