|
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 23:18 :: نويسنده : yekta
شب که میرسد به خودم وعده می دهم که فردا ختما به تو خواهم گفت صبح که میرسد و نمیتوانم بگویم رسیدن شب رابهانه میکنم وباز شب میرسد وصبحی دیگر ومن هیچ وقت نمیتوانم به تو بگویم بگذار میان شب وروز بماند که چقدر دوستت دارم
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 23:12 :: نويسنده : yekta
در آغوشم که میگیری انقدر ارام میشوم که فراموش میکنم باید نفس بکشم
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 23:8 :: نويسنده : yekta
غیرت مردانه ات کجاست؟زمانی که معشوقه ات از تجاوز تنهایی رنج میکشید به جای درکش!ترکش کردی
دو شنبه 15 آبان 1391برچسب:, :: 20:17 :: نويسنده : yekta
بی وفا باشی شکایت می کنند،با وفا باشی خیانت می کنند،مهربانی گر چه آیینی خوش است مهربان باشی رهایت می کنند
پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:, :: 14:36 :: نويسنده : yekta
این روز ها هر نفس درد است،که میکشم ای کاش یا بودی یا اصلا نبودی .اینکه هستی و کنارم نیستی دیووانه ام میکند.
چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:, :: 20:31 :: نويسنده : yekta
باورم کن!باور کن و بنگر که چگونه نگاهم،هم اکنون نیز،مشتاق نگاه پر احساس توست و بر دقایق خرده میگیرد که چرا نمی گذرند تا من زودتربه((تو))!به تو که در دور دست ها انتظارم را می کشی دست یابم....
چهار شنبه 29 آذر 1387برچسب:, :: 22:54 :: نويسنده : yekta
از تو ننوشتم فکر نکن سرم شلوغه توی زندگی یه وقتهایی رمز عبوره اگه از چشمات گذشتم فکر نکن عاشق نبودم مطمئن باش توی دنیا دل به تو سپرده بودم خیلی سخته بگی میرم وقتی میخوای بمونی من گذشتم ازتو اما توهمیشه بهترینی من میخواستم تو خیالم از تو تا ابد بخونم تنها باشم بی حضورت راز چشمات رو بدونم میدونستم وقتی میرم دیگه تاابد غریبم شاید امروز که سیاهی رخنه کرد تو وجودم بدونی راستی راستی روزی عاشق تو بودم
|